Grave

Grave Of The Fireflies

Grave

Grave Of The Fireflies

بهای زندگی

ریتم سنگین موزیک داره تیکه تیکت میکنه و دوباره جمع ت میکنه و بهم وصلت میکنه. دستات رو بذار رو صورتت. بازوهات میخاره. همه ی دستت میخاره . پاهات هم میخاره. دینگ دانگ دانگ . میریزه بیرون از صورتت. جوش در آوردی. جالب شده. موهات رو دیگه رو سرت حس نمیکنی. یه کم توهم چاشنیش کن . قفل میشی. باور کن به صورتی که میبینیش توی توهمت. توهم نیست . میپوشی لباست رو . شلوار جین. تیشرت. موزیک دوباره. میری بیرون. دستات رو حس میکنی. بازی با موزیک. بازیش میکنی . هر کسی رو میبینی دلت میسوزه براش. بعضی ها رو بیشتر دوس داری. بعضی ها رو کمتر. نباید قفل کنی. حواست هست.آب سرد. اینا فکرشم آدم رو آروم میکنه. این آشغالا که اسمشون آدمیزاده امروز چه تند راه میرن. وقتی از تو داغ میشی و توی بهار چند تا تیکه لباس کلفت میپوشی یه باد سرد واست حس جالبیه. میگیریش میدی به کل بدن. این از عوارض یبست و سه سالگیه. لجبازی واسه نفهمیدن و میشه حس کرد تو کلت. همه رو میگم. هر کی ماله خودشه .عادت دارن بهم نگاه کنن. با ریتم وحشت درونشون یه خنده تحویلت بدن. دلشون میخواد لهت کنن. حالشون همون لحظه از تو بهم میخوره. وای سوالاشون. این بهم میاد؟ خوب شدم؟ چه کار میکنی؟ اگه سگ میشدن که دیگه حسشون رو همون لحظه میگرفتی. همین الانم میتونن گوشت بدنت رو با دندوناشون بکنن. اما تو قوی تر از اینی. باور داری به کاری که میکنی. میخوای همشون رو بزنی. میخوای نبینیشون. میخوای تنها باشی. اما با یه نفر تنها باشی. داره میاد. داره میاد. استرست رو میگم. اینم مردنیه.

لطفی بزن. لطفی بزن سه تارت رو . بزن که دلم با تو خوشه. لطفی بعضی موقع ها دلم میگیره اما به صدای سه تارت که گوش میدم غم هام میره. بعضی موقع ها هم سه تارت دلگیرم میکنه. 

لطفی سرم سنگینه. لطفی سه تار و زمین نذار. لطفی منم ببر. میدونم من و راه نمیدن اما پارتی باز کن این یه دفعه رو .

کف دستام عرق کرده. زانوهام راست نمیشه. فکرم و نمیتونم نگه دارم. کجام. چه کار میکنم. تو بمن بگو.

لطفی سه تار و بردار و بگو.

سفر به دیگر سو

آدما عجیب. هواگرفته و مه آلود. زمین سرد . دلت خالی از همه چی. آدما عجیب شدن. دارم میرم یه جای جدید. حس غریبونگی رو میشه رو پلک صورتم حس کرد که این وقت روز سنگینی میکنه. دیگه تحمل نگاه هاشون رو ندارم. دلم میخواد پاشم برم. اما باید تا ایستگاه بعدی صبر کنم. 

کاش میتونستم یه سیگار بکشم. 

فضا سنگینتر میشه. داره میترکه.

 اها. خوبه. یه بارون میتونه یه کم عوض کنه حس اینجا رو . چون بارون همیشه بارونه. هر جا.

 اما آدما هنوز عجیبن.

صندلی مامان بزرگ

نمیدونستم چی میگی. میشستیم رو صندلی چوبی کنده کاری شده خونه مامان بزرگ. صندلی ها رو یادت میاد. یادت میاد فرش قرمز زیر پامون که روش میخوابیدیم و از تو آینه ریز گچبری ها دنبال خودمون میگشتیم. اون دو تا صندلی و یه تیکه فرش که جلوی شومینه بود با اون قاب عکسا. همیشه قابهای روی شومینه رو جابه جا میکردم. هیچ موقع عکس دوست نداشتم. مامان بزرگ که رفت صندلی ها ماله من و تو شد. تو هم که رفتی ماله من شد. نمیدونستم چی میگی.

بوچلی

صدای بوچلی پخش میشه. کتاب فوئنتس تو دستاته. رو تختی. سیگار پشت سیگار. نفسهات تشنه ی دودن . دلی نداری . فکرت اما همینجاست. همینجا که نشستی. همینجا. جایی که به انتظاره غیر منتظره ای شدی که در باز شه . بیاد. بیاد بشینه کنارت بدون اینکه چیزی بگی. بوچلی میخونه. 
 Non e giusto che una donna 
per paura di sbagliare 
non si possa innamorare, 
e si deve accontentare 
di una storia sempre uguale, 
di una vita da sognare. 

Le tue parole

Andrea bocelli

عشق در یک نگاه

موسیقی گوش کن همیشه داییم میگف   صدای بیت ای موزیک رو میشنوی؟ این دنیاست تو صدا   دنیا همینه تو موسیقی   تو هم تو موسیقی میری  میری همراه موسیقی وقتی حسش کنی   زندگی میکنی با موسیقی  حرف میزنی  حس کن  بذار بره تو   موسیقیرو میگم