Grave

Grave Of The Fireflies

Grave

Grave Of The Fireflies

یادم نیست

بیشتر از این یادم نمیاد. همه چیز یادم نیست. هر چی تو ذهنم ه یه مشت اتفاق در هم و برهم و بی دلیل ه. هفت سالگی.

از نیمکت های کهنه و قدیمی یادم هست. اما کسی رو یادم نمیاد. انگار فقط خودم یادمه. درگیر خودم بودم. تو فکر خودم بودم.

دنیای عجیبی بود. فکر نمیکردم هر کلمه که یاد میگیرم رفتاری تو ذهن ایجاد میکنه. نمیدونستم سردرگمی و بی تفاوتی یعنی چی. اما یاد گرفتم و تجربه کردم.

کاش مدرسه نمی رفتم. دقیقا نمی دونم کی بود روزهایی که به غیر از چیزی که میدیدم فکر میکردم. 

من هم مثل همه ی بچه ها از بازی کردن خوشحال می شدم . روزها میگذره. شب ها میگذره.

بزرگ می شم و دایره لغات ذهنم بیشتر میشه. فکرم هنوز اینجا نیست. خودم رو پیدا میکنم که هم وابسته تر و هم دورتر از همیشه اما تنها. پانزده سالگی.

نظرات 1 + ارسال نظر
نادم جمعه 27 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 05:42 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

سرانجام یک عشق نافرجام یکــی بــــــــــــــــــــــــــــود و یکـــی . . . . . . نابـــــــــــود…!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد