Grave

Grave Of The Fireflies

Grave

Grave Of The Fireflies

پورشه

یه روز نیمه سرد پاییز توی صبح خیلی زود جمعه. نشستم توی ماشین. شیشه ها رو آوردم پایین. بغل دستم یه نفر نشسته. هیچکس حرفی نمیزنه. نه من نه اون. هر دو سرگرم واسه تمیز کردن دلمشغولی های کله های پوکمون. بازم ساکت. حرفی نداریم بزنیم. دایان داره میخونه. حس جالبی نیست. هر دو مون باهم کنار هم احساس تنهایی میکنیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد