شب آفریده شد برای من. برای وقتهای بعد از روزهای من. برای ساعت های سه. ساعت سه من با تو یکی نیست سارتر. کمی اختلاف هست هنوز. ساعت سه بهترین زمان برای نشستن توی ایوون خونست. اینجا. با نگاهی با ستاره های نیمه پیدای این شهر زنده زیر خاک و یه دنیا فکر قشنگ. یه دنیا قرمزی. پر از نگاه. پر از خاطره. با هرکس و بی هیچکس. در ساعت سه تنهایی و با خاطراتت قدم میزنی