جای خالی پای آدما کنارت روی شن خیس ساحل افتاده نقشش.این شده یک روال برای تو. تو به یک امید ماندی . شب می شود. به امید یک جای پا که رفتنی نیست. به امید جای دستی . به امید دستی که برای نشستن کنارت تکیه بر شن خیس زده است. پاهایت را جمع میکنی. درست مثل یک مرد تنها. شب هنوز فریاد میزند در این سکوت. میشنوی. تنها فریاد آرامش بخشی که شنیده ای. گاهی نگاهی به آسمان بالای سرت. گاهی نفسی میکشی. گاهی نمیکشی. هوای سرد شب و سوز یاد تو. نفس تنگی از بغض. شب است. سرد. یاد تو هست. ساحل یاری کن مرا در آغوشت. جای پای آمدنم دیگر نیست شده است. جای پای رفتنی از من نیست.